د. عمر جویا
نمونهای از سخنان ابن عبدالوهاب مبنی بر بتپرستی و شرک مسلمانان
ابن عبدالوهاب در سراسر رسالههایش، مسلمانانِ زمانهاش را مشرک و بتپرست خطاب میکند، و همۀ این تکفیرها و شرکانگاریهایش به دَور یک استدلال میچرخد: اینکه زیارت قبور بتپرستی است و کسانی که به زیارت قبور میروند مشرک اند، زیرا ابن عبدالوهاب این فرضیه را که گویا همه مسلمانان زمانهاش حین زیارت کردن – چه صریحاً توسل بجویند یا توسل نجویند – اهلِ قبر را در الوهیت و ربوبیت خداوند شامل میدانند ثابت گرفته است.
از آنجایی که سلفیها از نوشتار قبلیام بازهم شوریدند، من نمونۀ کوچکی از سخنان ابن عبدالوهاب را تنها از دو جلد از رسالههایش که قبلاً از نظر گذرانده بودم و یادداشتهایی گرفته بودم اینجا نقل میکنم.
********
ابن عبدالوهاب زیارت کردنِ قبور را منجمله زیارت قبر انبیاء و زیارتِ قبور اصحاب را بت پرستی میداند:
«مشرکین زمانۀ ما مردم را دعا میدهند که حتی عیسی و ملائکه با آنها برابر نمیآیند. چون این را دانستید، بر شما پوشیده نیست که آنچه روی زمین را با بزرگترین شرک پُر کرده پرستش بتهاست که آن یک [بت پرستی] تا قبر نبی رسیده، آن دیگر تا قبر صحابی زبیر و طلحه رسیده، و آن دیگرش تا قبر فلان مرد صالح رسیده» (مؤلفات الشيخ محمد ابن عبد الوهاب: الرسائل الشخصية، ج 7: رسالته إلی محمد بن عید و عبد القادر العدیلی، ص 125).
*********
ابن عبدالوهاب در کتاب التوحید ادعا میکند که رسول الله ﷺ از زیارت قبرش به شیوۀ خاص نهی نموده و نیز از کثرت زیارت کردنِ قبور منع کرده است:
«چهارم: نهیِ او از زیارت کردنِ قبرش بر وجه مخصوص، هرچند زیارت قبرش از بهترین اعمال است. پنجم: نهی او از کثرت زیارت کردن» (کتاب التوحید: باب 21، ص 205).
*********
ابن عبدالوهاب مسلمانان زمانهاش را «مشرکین» نامیده و آنها را بدتر از مشرکین جاهلیت میخواند:
«مشرکین زمانۀ ما در شرک شان از مشرکین پیشین (الأولین) بدتر اند، زیرا مشرکین پیشین تنها در حالت آسایش شرک میآوردند و در حالت دشواری [پروردگار را] خالصانه یاد میکردند. اما مشرکین زمانۀ ما هم در آسایش و هم در دشواری، دائماً در شرک اند» (مؤلفات الشيخ محمد ابن عبد الوهاب، ج 1: القواعد الأربعة: ص202).
********
ابن عبدالوهاب همۀ مسلمانان را «مشرک» خطاب میکند:
«و شناختم که توحیدی را که مشرکین انکار میورزیدند عبارت از «توحیدِ عبادت» بود که مشرکینِ زمانۀ ما آن را الاعتقاد مینامند» (کشف الشبهات: ص 156).
********
ابن عبدالوهاب علمِ توحید و علم عقیده را که علمای اهل سنت از امام ابوحنیفه و امام طحاوی گرفته تا امروز تدوین کرده اند و بر آن اجماع علمای اهل سنت حاصل گردیده «شرک» مینامد:
«پس شناختم که آنچه را که مشرکین زمانۀ ما «الاعتقاد» نامیده اند همانا شرکی است که در قرآن [نکوهش آن] آمده است و رسول الله ﷺ مردم را بر آن شرک کشته است» (کشف الشبهات: ص 169).
********
ابن عبدالوهاب در یکی از رسالههای دیگرش علم فقه را نکوهش و تقلید از امامانِ فقیه اهل سنت و صاحب مذهب را شرک مینامد:
«اگر شما میپندارید که اهل علم برخلاف آنچه که ما بر آن استیم استند، پس کتابهای شان موجود است و مشهورترین و غلیظترین آن سخنِ امام احمد است، و همۀ آنها بر همین امر استند.... از ادلۀ شیخ الاسلام [ابن تیمیه] است که: {اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ}، رسول الله ﷺ این را تفسیر نمود، و امامان بعد از وی اینرا بواسطۀ آنچه که فقه نامیدند [تفسیر کردند]، و آنچه را که خداوند شرک نامید اینها را ارباب گرفتن است، و من از اختلافی در این مسئله میان مفسرین آگاه نیستم» (رسالته إلی عبدالوهاب بن عبدالله بن عیسی، ص 277).
********
ابن عبدالوهاب در یکی از نامههایش که به شخصی بنام ابن صياح نوشته و در آن اتهامات علمای شافعی را بر خود رد میکند، اینگونه نامه را آغاز میکند:
«آنچه را که مشرکین دربارۀ من ذکر کرده اند که من صلوات بر نبی را نهی کرده ام....» (مؤلفات الشيخ محمد ابن عبد الوهاب: الرسائل الشخصية، ج 7: رسالته إلی ابن صياح: ص 52)
********
در همین رسالۀ فوق الذکر، او اعتقاد به کرامت اولیاء را بتپرستی مینامد:
«من نصیحتی به شما دارم: نپندارید که اعتقاد به [کرامات] صالحین همانند زنا و دزدی باشد، بلکه همانند بت پرستی است، و هرکی چنین کند کافر میباشد» (رسالته إلی ابن صياح: ص 55).
********
ابن عبدالوهاب علمای مخالف خود را با «طاغوت» قیاس میکند و میگوید که تکفیر نکردن چنین مسلمانان جهل است:
«مذهب اهل سنت اینست که مسلمان تکفیر نمیگردد مگر با شرک، و ما طواغیت و اتباع شان را تکفیر نمیکنیم مگر با شرک، و اگر تو بپنداری که هرکی نماز بخواند و ادعا کند که مسلمان است تکفیر نمیگردد پس تو جاهلترین مردم استی» (رسالته إلی سلیمان سحیم: ص 233).
*********
این مُشت نمونۀ خروار بود. اینها را تنها از دو جلد مؤلفاتش، و آن هم با مرور زودگذر از بعضی بخشهای این دو مجلد بیروننویس کرده بودم. حالا شما خود حدس بزنید که اگر این مجلدات دقیقتر مطالعه گردند و متباقی 18 جلد مؤلفات دیگرش مرور گردند، چه مقدار سخنان افتضاحآمیز دیگری پیدا خواهند شد.
(چند سالی قبل مروری بر کتاب التوحیدش داشتم و بیروننویسیهایی از این کتاب را در یادداشت کوتاهی به نشر رسانده ام:
https://bayyinat.org/?page_id=1089)
اینکه آقای فقیهی و تعداد دیگری از سلفیها دو سخنی از ابن عبدالوهاب را نقل میکنند که او در جایی گفته «وتسن زيارة القبور بلا سفر» (زیارت قبور بدون سفر کردن سنت است)، و با این سخنش میخواهند که سخنانِ شرمآور و شرکانگاریهای او را که در بالا نقل کردم بپوشانند که این کار شان همه فلسفۀ وجودیِ دعوت و قیام او را – که بر محور آنچه که او قبرپرستی و بتپرستی مینامد میچرخد – نفی میسازد، نمیدانم که چنین عملکرد را چه نامیم؟!
آیا از میان ملیونها مسلمانی که در عصر ابن عبدالوهاب میزیستند و همه ساله به حج بیت الله میرفتند و قبر رسول الله ﷺ را زیارت میکردند، همۀ شان (به استثنای اتباع و پیروان خود ابن عبدالوهاب) طریقۀ درست زیارت کردن را نمیدانستند و همۀ شان رسول الله ﷺ را شریکِ خداوند قرار میدادند که ابن عبدالوهاب آن همه مسلمانان را بتپرست و مشرک خطاب میکند؟!
دوستان سلفی ما با کدام وجهِ انصاف یکی دو سخنِ ابن عبدالوهاب را که از بابت تقیه و فریفتن مردم، به جائز بودنِ زیارت قبور اقرار کرده برای ما پیشکش میکنند درحالیکه ابن عبدالوهاب زیارت قبور را با بتپرستی قیاس میکند و رسالههایش مملو از مشرک خواندن مردم است که من تنها نمونۀ کوچکی از سخنان افتضاحآمیزش را در بالا نقل کردم.
پس آری، ابن عبدالوهاب قطعاً در خط فکری اهل سنت مبنی بر اینکه زیارت قبور جائز و مستحب دانسته شود و بر هر زیارتکننده با ظن موحد نگریسته شود نیست، بلکه دیدگاه او دیدگاه مشرک انگاشتنِ هر زیارت کنندۀ قبر است مگر اینکه آنها اتباع و پیروان خودش باشند. یکی از فتواهای او وجود دارد که میگوید هرکی در جمع ما نیست، مشرک و کافر است!