بنام ایزد توانا و درود و رحمت خداوند عالمیان بر روح پر فتوح منجی عالم بشریت محمد مصطفی ص. دعوت و تبلیغ وظیفه ی خطیر امت برای تمام جامعه مسلمین است زیرا قرآن عظیم الشان این امتیاز ویژه را برای امت اسلامی بخشیده است تا جهان بشریت را از فوائد و ثمرات دین مبین اسلام و قرآن مجید بهره مند گرداند، و این امت است که از تمام امتها افضل تر است.
دکتر محمد ابوالفتح بیانونی در مقدمه کتاب درآمدی بر علم دعوت می نویسد:
دعوت اسلامی، بر خلاف گمان بسیاری از مسلمانان و عده ی زیادی از دعوتگران معاصر، کاری ناآگاهانه و بی تامل و تفکر قبلی نیست و تنها به پند و موعظه و یادآوری فضایل، خلاصه نمی شود. بلکه این دعوت، همان گونه که در شکل گیری اولیه اش حرکتی علمی و عملی است؛ در مبادی و اصول و اهداف، با دیگر دعوت ها متفاوت است. این دعوت، بر پایه ضوابط شرعی معینی تنظیم شده که خود بر قواعد علمی اندیشیده ای استوار است و بهترین برنامه ها را برای تحقق اهداف بر می گزیند و استوارترین روش ها و بهترین وسایل را برای پیشبرد آن به کار می گیرد.
به این معنی که هر کس بدون خرد و اندیشه و بصیرت اعتقادی و علم کافی نمی تواند اقدام کند بلکه باید مبتنی بر ضوابط شرعی معین و قاعده باشد.
در ادامه می گوید: مردم مفهوم دعوت به سوی خدا را، تنها پند و یادآوری، یا عبادت و ذکر، یا علم و تعلیم و یا حرکت و جهاد ... می پندارند و مفهوم فراگیر و بزرگ دعوت را، تنها در یکی از موضوعات یا در یکی از جنبه های دعوت، یا در یکی از انواع و مظاهر گوناگون آن خلاصه می کنند؛ حال آن که فراموش کرده بودند مفهوم حقیقی دعوت، شامل تمامی خیرها و نیکی ها می شود. بدین سان، با تعریف نادرست از دعوت، اثر دعوت در بین مردم به سستی گرایید و خیرها و ثمرات و برکاتش، در زندگی مردم کاهش یافت؛ و بسیاری از مفاهیمش با انواع آلودگی ها و انحراف ها در آمیخت، تا آن جا که علما و دعوتگران مصلح را به تصحیح دوباره مفهومش نزد مردم، و برگرداندن آن به وضعیت صحیح پیشین، و تجدید حیات امت بر همان اساس نخستین، با مشکلی جدی رویارو کرد. علما و دعوتگران مصلح، پیش از این که در مسیر دعوت، با مشکلات خارجی، از جانب دشمنان کمین کرده ی این امت، روبه رو باشند، با مشکلات داخلی از جانب خود مسلمانان – خاص و عام – مواجه شدند؛ تا جایی که این مشکلات داخلی، حرکت اصلاحی شان را کُند و عملیات احیاء گرانه و دگرگون سازشان را به تاخیر انداخت.
دکتر عبدالوهاب دیلمی در کتاب العمل الجماعۀ محاسنه و معایبه می نویسد: "کسی که در این راه (دعوت) قدم می گذارد، باید دارای بینش و آگاهی باشد، تا به لغزش هایی که دیگران در آن گرفتارر شده اند، دچار نشود." بنابر این گرچه دعوت بطور عموم، محدود به زمان و گروه خاصی نیست و بر تمامی مسلمانان لازم است اما این لزوم مبتنی بر اصول، روش، تخصص و دارای درجات و محدوده ای است که شاخه دعوت عموم مردم و واجدین شرایط را از شاخه تخصصی آن جدا می سازد.
اما اگر در ذهن خواننده عزیز این سوال ایجاد شود که چرا حرکت و جنبش تبلیغی جماعت را یک پروژه خوانده ام و پایان آن را یادآور شده ام جوابم این است که: این جنبش اگر چه یکی از پر نفوذترین و فراگیرترین جنبش های اسلامی معاصر است که از منطقه میوات در نزدیکی دهلی کار خود را آغاز کرد و به تدریج در سراسر هند و بعدها شبه قاره و حتی سایر کشورها گسترش یافت، به گونه ای که امروزه در جهان شناخته شده است[1] ولی بعدها این حرکت به علت های مختلف ابزاری درر خدمت استعمار قرار گرفت.
این حرکت نیز همانند بعضی از جنبش ها و حرکت هایی که تحت نام اصلاحگری و دعوت در بین مسلمانان ظهور کرد، در دوران استعمار انگلیس بود[2]. لازم به ذکر است زمانیکه انگلیس حرکت های دینی در قلمرو تحت استعمار خود خصوصاً هندوستان را سرکوب کرد، اغلب علمای مسلمان از مبارزه مستقیم با استعمار دست کشیدند اما در این دوران آشوب، بزرگانی چون حضرت شاه ولی الله دهلوی / و مولانا محمد قاسم نانوتوی / با تاسیس مدارس بزرگ از جمله دیوبند، موج بیداری و روشن گری را در شبه قاره هند بلکه در اکثر نقاط جهان اسلام بوجود آوردند[3].
در همین دوران و دوره های بعد (بطور چشمگیر) این حرکت بعلت فقدان علماء ربانی در تشکیلات تبلیغی، مورد استفاده استعمارگران قرار گرفت و تبدیل به پروژه دینی برای رسیدن به اهداف استعماری و تفرقه افکنی شد.
اما سنت الهی است که حرکت های باطل و به بیراهه کشیده شده، نمی توانند برای مدت طولانی دوام بیاورند و باید مهر باطل بر پیشانی خود بخورند؛ و اینک در کشورهای مختلف خصوصاً کشور ما، بازار این جنبش کساد شده و خریداری ندارد.
تاسیس جماعت تبلیغی
این جماعت در اوضاع آشفته سیاسی و اجتماعی جامعه مسلمانان هند پس از پایان جنگ جهانی اول ظهور کرد. در آن زمان میان رهبران مذهبی و سیاسی مسلمانان هند تفرقه وجود داشت. در این شرایط، مولانا محمد الیاس که دوری از دین را عامل همه بدبختی های مسلمانان می دانست و معتقد بود که باید تمام توان را برای تبلیغ دین به کار بست و تا زمانی که دینداری در میان مسلمانان عمومیت پیدا نکند، نباید هیچ گونه فعالیت دیگری، از جمله فعالیت سیاسی، صورت گیرد، به تأسیس گروه «جماعت تبلیغ» همت گماشت[4].
جماعت در مورد فعالیت های تبلیغی زنان برنامه مشخصی ندارد، با این حال زنان نیز در برخی از فعالیت ها، بویژه اجتماعات تبلیغی و خروج زنان با شوهران یا اقوام نزدیک خود شرکت می نمایند[5]. خروج زنان از خانه در این جنبش ضربه ای سهمگین بر پیکر خانواده و جامعه اسلامی است.
برخی اصول جماعت
برخی اصول که رهبران جماعت بر آن تأکید دارند عبارتند از:
نفی دخالت بر سیاست؛
خود سازی از طریق ریاضت به عنوان پیش شرط تبلیغ؛
دیگر سازی انفرادی به روش وعظ؛
قابل بودن به نقش ایمان؛
نفی اختلاف بین فرق اسلامی و پرهیز از طرح مسائل تفرقه انگیز؛
آزادی حضور علاقه مندان به برنامه های جماعت از کلیه فرق اسلامی؛
احساس تکلیف نسبت به سرنوشت کفار؛
پرهیز از تجمل گرایی؛
نفی استفاده از رسانه ها و وسایل ارتباطی جدید[6]
عقیده و مذهب جماعت
تبلیغی جماعت مدعی است که هیچ مذهب و عقیده اسلامی خاصی را تبلیغ نمی کند و اصول شش گانه آن حاوی مشترکات و حتی فراتر از مذاهب اسلامی است.
همچنین عقیده دارند که:
صدور عمل خیر و شر، فایده و ضرر و هر کار خوب و بد از جانب خداوند است و بنده اختیار ندارد؛
بالاترین فرض دعوت و تبلیغ است؛
پرداختن به آیات فضایل اعمال و چشم پوشی از آیات جهاد و یا بر این عقیده هستند که اقدام و یا اعلان جهاد ممکن نیست؛ و ده ها عقیده باطل دیگر.
موضع جنبش در قبال تشیع
چونکه تبلیغی جماعت پیرو مذهب خاصی نیست، یکی از عوارض این دیدگاه باز، این است که حتی مخالفتی نسبت به مذهب روافض، چه در قول و چه در عمل، نشان نداده است. نه تنها اهل تشیع بلکه این گروه نسبت به هیچ گروه اسلامی و غیر اسلامی نیز مخالفت و عکس العملی نشان نمی دهد.
موارد انتقاد برانگیز
از موارد عمده انتقاد برانگیز در کار این گروه عبارت اند از:
1ـ روش جماعت برای تبلیغ
3ـ گرایش های فرقه ای
4ـ نظام مرموز مالیاتی
5ـ شرکت نکردن در امور سیاسی و جهادی، هم در قول و هم در عمل.
6ـ هم چنین اینکه این جماعت به جای قرآن و حدیث، اصول شش گانه را اساس کار تبلیغی قرار داده و به نوعی دین را در این اصول خلاصه نموده است.
7ـ کم اهمیت جلوه دادن علما و مدارس مذهبی
9ـ خط مشی جماعت مبنی بر دوری از سیاست نیز همسو با خواسته های دشمنان اسلام پنداشته شده است[7].
10- اصرار بیش از حد برای حضور مردم در جلسات شان و تکرار گفته ها؛ آن هم از سوی کسانی که لیاقت دعوت به دین خدا را ندارند.
هر کدام از موارد فوق جای تامل دارد و نتایج منفی زیادی را متوجه جامعه اسلامی کرده است.
منابع مالی
در مورد منابع مالی تبلیغی جماعت نیز بسیاری سؤالات مطرح است[8]، زیرا از یک سو فعالیت های گسترده و اجتماعات میلیونی جماعت، از نیاز به منابع کلان مالی حکایت دارد و از سوی دیگر جماعت مدعی است که خود فعالان جماعت همه هزینه ها را تأمین می کنند[9].
جماعت وسیله است یا هدف؟
یکی از مشکلات عمده در بین پیروان حرکت جماعت تبلیغ این است که آنها تمام خوبی ها، ویژگی های دینی، دعوت حقیقی، کار دین و دین را در جماعت می بینند و بس! و پس از وارد شدن به آن، به گونه یی با آن هم کاری می کنند، گویا این هدف است نه وسیله؛ در ضمن هیچ نوع حرکت و نهضت دیگر در نزد آنها ارزش ندارد!
آن ها مقصود از مسلمانی و دیانت و خدمت به دین را تنها و تنها در پیوستن به جماعت می پندارند و بر این عقیده هستند که ورای جماعت، ایجاد و فعال نگه داشتن مدارس، مکاتب و دیگر کارهای فرهنگی و مدنی، کارهای بیهوده و ضایع نمودن عمر است. پس در اینجاست که خطای بزرگی را مرتکب شده و وسیله را هدف قرار می دهند که در نتیجه از دید جامعه می افتند و در ترک جماعت تبلیغ، تقوا و خداترسی و عبادت را نیز رها می کنند.
علت این است که اینچنین اشخاص بعد از گسستن از جماعت، احساس سنگینی و ناامیدی می کنند؛ و در انجام عبادت سستی و در تلاش برای تزکیه نفس کوتاهی می کنند؛ تا جایی که گویا آن ها همه ی گنج ها را پشت سر گذاشته اند این گروه، به خود و به جماعت بدی می کنند؛ و هر روز بر ضعف و سستی آن ها در منجلاب گناه افزوده می شود و گرفتار سقوط می شوند.
این افراد باید در وضعیت شان بازنگری داشته باشند؛ و در باره ی آسیب رساندن به جان های شان از خدا بترسند. در رعایت حقوق و کار جماعتی، که عضوی از آن شده اند، از خدا بترسند؛ و تسلیم هیچ یک از کنش گرهایی نشوند، که آن ها را از رسیدن به خشنودی خدا و وفای به عهد و پیمانی که در این راه بسته اند، باز می دارد.
اگر تبلیغی ها زیاد شوند!
اگر تبلیغی ها پرچمدار عرصه دعوت در دین شوند، چه حوادثی اتفاق خواهد افتاد؟
اگر آنها زیاد شوند:
- مدارس دینی تعطیل می شود.
- استفاده از تفاسیر و احادیث از بین می رود.
- جهاد علمی و جهاد فرهنگی و مبارزه با منکرات تعطیل می شود.
- فتواهای دینی خودسرانه صادر می شود.
- سکولارها و مدعیان جدایی دین از سیاست در جامعه فعال تر می شوند.
- علوم عقیده و موشکافی دینی در دین از بین می رود.
- سعادت، هدایت و نجات جامعه در پیروی از امراء تبلیغ صورت گرفته و طبق میل آنها امر به معروف صورت می گیرد.
- نهی از منکر تعطیل می شود.
- کتاب فضایل اعمال جایگزین کتاب های مرجع و تکیه گاه امت اسلامی قرار می گیرد.
- بحث و تحقیق علمی در خصوص مسایل روز و جواب شبهات مخالفین، از بین می رود.
- شکست مسلمانان به علت کناره گیری از فعالیت های مدنی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و غیره بوقوع می پیوندد.
- جلوگیری از تلاش های دنیوی و پیشرفت های عصری صورت می گیرد.
- محرومیت خانواده از والدین و فرزندان بخاطر سرپیچی و خروج شان بوجود می آید.
- اطفال و فرزندان از سرپرست محروم می شوند.
- مسلمانان بی خبر از برنامه های استعمار می شوند.
- با سپردن بیان و سخنرانی به جاهلان، قول غیر عالمانه رایج می شود.
- بهداشت در جهان اسلام تعطیل می شود.
- مسجد به اجتماع انسان های فاقد علم و تزکیه تبدیل می شود و ده ها مورد دیگر.
صفات یک دعوتگر
ترویج آموزه های دینی باید با مدیریت درایت محور و هوشمند صورت گیرد. کسی که در راه دعوت قدم می گذارد، دلش باید پاک از کینه و حسد نسبت به دیگران باشد، در مسیر اخلاق اسلامی و اخلاص، فقط رضای خداوند (ج) و سعادتمندی و رستگاری انسان ها و برپایی حکومت اسلامی و یا حداقل اصلاح ارکان حکومتی باشد نه دوری از آن.
یک دعوتگر باید بر پایه اندیشه ی صحیح و سالم با قرآن و حدیث پیامبر ص زندگی کند، و تلاش کند تا در زمینه های گوناگون علمی پیشرفت کند و هر کس در ابزاری که به موفقیت دعوت کمک می کند، تخصص لازم را به دست آورد تا کارش از روی بینش و آگاهی باشد و در کوتاهترین زمان، بتواند بهره اعظمی را ببرد.
دعوتگر باید در میان مردم و همگام با آنها با در نظر داشت نیازهای عصر، زندگی کند و از واقعیت های زندگی مردم آگاهی داشته باشد و حوادث را دنبال کند و مشکلات جهان اسلام را بشناسد.
اما دعوتگران حرکت امروزی جماعت تبلیغ فاقد بیشترینه این خصوصیات هستند و علت سقوط این حرکت، درک و فهم ناقص از دین و نداشتن بصیرت اعتقادی است.
علامه محمد فتح الله گولن در کتاب محور ارشاد می نویسد: "افرادی که قصد دارند وظیفه (امر بالمعروف و نهی عن المنکر) را انجام دهند، بایست مجهز با علم باشند، زیرا علم و تبلیغ به مثابه دو روی یک حقیقت اند. به این خاطر مرد تبلیغ، پیش از آن که دین و حقایق موجود در دین را به دیگران تعلیم دهد، نخست باید خود دینش را بیاموزد. در غیر آن، اشتباهاتی را به نام دین متحمل خواهد کرد و مخاطبانش را مرعوب ساخته، هم از خود و هم از دین فرار خواهد داد".
در جایی دیگر می گوید: "علم، عمل و تبلیغ سه روی یک حقیقت اند. مجزا دانستن این سه اصل از یکدیگر، قطعاً ناممکن است. علم، شرط اساسی تبلیغ است و عمل، حیات تبلیغ.
مرد تبلیغ باید از حقایق اسلامی آگاه بوده، و به عصر و زمانه خود حاکم باشد. انسانی که از عصر خویش آگاه نیست، در واقع در دهلیز گمراهی به سر می برد. چنین انسانی نمی تواند دین و ایمان را به دیگران بیاموزاند، زیرا گذر زمان و حوادث او را ناتوان و بی تاثیر می سازد".
خداوند متعال می فرماید: قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ. یوسف/108
ترجمه: بگو: اين راه من است كه من (مردمان را) با آگاهي و بينش به سوي خدا ميخوانم و پيروان من هم (چنين ميباشند)، و خدا را منزّه (از انباز و نقص و ديگر ناشايست) ميدانم، و من از زمره مشركان نميباشم (و كسي و چيزي را شريك خدا نميانگارم).
«عَلي بَصِيرَةٍ»: با بينش و آگاهي. با بيان و حجّت واضح و آشكار؛ نه كوركورانه. «وَ مَنِ اتَّبَعَنِي»: و هركس كه از من پيروي كند اين چنين بايد باشد.
دکتر علی عبدالحلیم محمود در کتاب فقه الدعوۀ در شرح این آیه می نویسدکه هر کسی که می خواهد در امر دعوت فعالیت کند باید بصیرت آن را داشته باشد؛ وی آگاهی به اصول و فروع دین، علمم و تعلیم و رسیدن به حد افتاء و اجتهاد را بصیرت عنوان می کند[10].
تعریف علم دعوت ، فرق دعوت و تبلیغ و گستردگی دایره دعوت
دعوت چیست؟
علم دعوت، تعریفهای متعددی دارد که علماء از نظر تعیین دقیق معنی دعوت، و نوع نگرش نسبت به آن، تفاوت هایی قایل شدند. باید دعوت اسلامی را در اصطلاح این گونه تعریف کرد: رساندن و تعلیم اسلام به مردم و عمل به آن در متن زندگی.
عدهای بر این باورند که دعوت، تنها بیان و تبلیغ اصول، احکام و فرامین اسلام است و عدهای دیگر آن را علم و تعلیم محض بدون در نظر گرفتن ابعاد عملی و اجرایی آن میدانند، که نگرشهای دیگری نیز در این زمینه موجود است. و برخی در تعریفی عام، مفهوم دین و دعوت به دین را با هم تلفیق کردهاند. از جمله استاد محمد راوی در کتابش «الدعوة الاسلامیة، دعوة عالمیة» تعریفی عام از دعوت ارائه کرده و گفته است: دعوت، عبارت از ضوابط کاملی برای رفتار انسانی و تعیین حقوق و واجبات شرعی است. کسانی هم تعریف خود از دعوت را منحصر به بعضی از جوانب آن کردهاند. شیخ محمد خضر حسین از این کسان است که در کتابش «الدعوة الی الاصلاح» میگوید: دعوت عبارت از تشویق مردم به خیر و هدایت و امر به معروف و نهی از منکر برای نیل به سعادت دنیا و آخرت میباشد. شیخ علی محفوظ نیز در کتابش «هدایة المرشدین» بر همین تعریف تأکید دارد.
دکتر احمد غلوش، در کتابش «الدعوة الاسلامیة» گفته است: دعوت، علمی است مشتمل بر عقیده، شریعت، اخلاق و … که اسلام، در پی تلاشهای عملی گوناگون، با بهرهجویی از آن علم، به مردم شناسانده و رسانده میشود. کسانی هم، تنها اهداف و غایات دعوت را، در تعریف خود از این علم ذکر کردهاند. از جمله استاد محمد غزالی در کتاب خویش «مع الله»، در تعریف دعوت گفته است: برنامهای کامل است که همهی دانشهای مورد نیاز مردم را در خود گنجانیده تا با آن، مردم هدف از زندگی را درک کنند، و نشانههای راهی را که آنان را هدایت میکند دریابند. همان طور که شیخ آدم عبدالله الألوری نیز در کتابش «تاریخ الدعوة بین الأمس و الیوم» گفته است: دعوت یعنی این که دیدگان و عقول مردم را متوجه عقیده و مصلحتی کنیم که برایشان مفید و سودمند باشد و آن عبارت است از فراخوانی به نجات مردم از گمراهیهایی که نزدیک است دچار آن شوند، یا معصیتی که نزدیک است آنان را در برگیرد. استاد محمد خیر رمضان، در کتابش به نام «الدعوة الاسلامیة»، این تعریف را پسندیده و برگزیده است.
خداوند، عمل نخستین دعوتگر اسلام – حضرت محمد ص– را در قرآن بیان میکند و شرح و تفصیل این عناصر سهگانهی دعوت را در چند جای قرآن گنجانده است. خداوند متعال فرمود:
(هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ). جمعه/2
«خدا كسي است كه از ميان بيسوادان پيغمبري را برانگيخته است و به سويشان گسيل داشته است، تا آيات خدا را براي ايشان بخواند، و آنان را پاك بگرداند. او بديشان كتاب (قرآن) و شريعت) يزدان) را ميآموزد. آنان پيش از آن تاريخ واقعاً در گمراهي آشكاري بودند».
بنابراین نخستین عنصر دعوت:
«یتلو علیهم آیاته» است که شامل بیان و تبلیغ است. همان گونه که «یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة» شامل تربیت و تعلیم میشود (یا آن چه که معمولاً در اصطلاح دعوی، از آن، به تکوین تعبیر میشود).
«و یعلمهم الکتاب و الحکمة» نیز شامل تطبیق و اجرا است، زیرا در این آیه منظور از «کتاب»، قرآن و منظور از «حکمت»، سنت نبوی ص میباشد. همان طور که بیشتر علما فرمودهاند «سنت»، در حقیقت راه تطبیق و عمل به قرآن است. بنابراین سنت، در واقع، روش تطبیق و اجرای احکام قرآن در بین افراد و جماعتها را بیان کرده است.
دکتر «رئوف شبلی» تعریف دیگری از دعوت دارد و میگوید: «دعوت، حرکتی اسلامی در دو بُعد نظری و عملی است».
با توجه به تعاریفی که ذکر شد، بعد از این که علم دعوت، اسم «علم معینی» شده، میتوان این گونه تعریف کرد»: مجموعهی قواعد و اصولی است که برای رساندن، تعلیم و التزام مردم به اسلام، از آن استفاده میشود».
دعوت و تبلیغ :
در مبحث تعریف علم دعوت، دوست میدارم به شبههی کسانی که معنی دعوت را تنها به تبلیغ و بیان منحصر کردهاند، و به تعلیم و تطبیق، چون یک امر جانبی نگریسته، و به آیاتی چون «مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ »(مائده/99 ) و «فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ » (نور/54) استناد کردهاند؛ و کار پیامبر ص و دعوتگران را در جنبهی تبلیغی آن محدود ساختهاند، پاسخ گویم. در جواب این شبهه، باید عرض کنم آیات مذکور و مانند آن، در پی جریان رویگردانی و اعراض مردم از (پذیرش) دعوت نازل شده است؛ بنابراین در صورتی که مدعوین از (پذیرش) دعوت روی بگردانند، آنگاه، پیامبران دعوتگر، جز بیان و تبلیغ، وظیفهی دیگری ندارند چرا که هدایت تنها به دست خداست و تا خدا نخواهد هیچ کسی قادر به هدایت مردم نیست. اما در صورتی که مدعوین، دعوت را بپذیرند و به اسلام بگروند، بر دعوتگر لازم است که دینشان را به آنان تعلیم دهد و بکوشد تا این دین را در زندگیشان به کار گیرند، و همانگونه که پیامبر ص با کسانی که در مکه مکرمه دعوتش را پذیرفته بودند رفتار میکرد، رفتار نمایند. به گونهای که در خانهی ارقم، پسر ابی أرقم نزد آنان حاضر میشد تا دین را به ایشان بیاموزد و از آلایشها پاکشان گرداند و هرگاه فردی مسلمان میشد به اصحاب میفرمود:
(فقهوا أخاکم فی دینه و علموه القرآن).
(برادرتان را در دینش فقیه بگردانید و قرآن را به وی بیاموزید).
اگر در همین آیاتی هم که شبهه پردازان به آنها استدلال کردهاند، خوب دقت کنیم، متوجه میشویم بیشتر آیات، این حقیقت را تصریح و آشکار کردهاند که منحصر ساختن عمل پیامبر ص به تبلیغ، تنها منوط به رویگردانی و اعراض مردم از پذیرش دعوت است. همان طور که در این آیات آمده است: «و إن تولوا فإنما علیک البلاغ – فان تولیتم فاعلموا أنما علی رسولنا البلاغ المبین و فان أعرضوا فما أرسلناک علیهم حفیظا إن علیک إلا البلاغ» و با این تفسیر است که دلالت آیات قرآن، با دلالت آیات دیگری که بر بقیهی اعمال پیامبر اکرم ص (هم چون تلاوت آیات خدا و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت) تصریح میکنند، هماهنگی داشته و مطابقت میکند. همان گونه که با واقعیت عملی دعوت پیامبر ص در زندگیاش و همچنین واقعیت دعوت صحابه و تابعین نیز همخوانی و هماهنگی دارد.
همچنین خداوند متعال در سوره آل عمران آیه 104 می فرماید:
وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
ترجمه: بايد از ميان شما گروهي باشند كه (تربيت لازم را ببينند و قرآن و سنّت و احكام شريعت را بياموزند و مردمان را) دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند، و آنان خود رستگارند.
اگر دقت نمائید دعوت به دین خدا به دوش گروهی از امت گذشته شده که همانا علماء و متخصصین این امر هستند. زمانی که غیر متخصصین آن دست به این کار بزنند، دعوت دینی و موعظه در نزد مردم بی ارزش جلوه می کند و دروازه های فساد در جامعه گشوده می شود.
ارشاد جاهل
ارشاد جاهل به معنای راهنمایی شخصی است که راه را از بیراهه باز نمی شناسد. نویسنده کتاب عقیده مذهب حنفی بر این باور است که یکی از علت های خرابی های زیاد در بین جماعت تبلیغی این است که آنها اشخاص جاهل هستند و با جمع شدن با اشخاص نادان دیگر باعث ایجاد مشکلات در جامعه می گردند. وی می نویسد:
"در بسا جای ها وهابیان، افراد لامذهب و کسانی که منکر طریقت هستند تبلیغ می کنند و مبلغان خویشتن را از علمای واقعی و مشایخ به دور نگه می دارند".
چنانچه ذکر شد بعلت فقدان علماء در این حرکت، فعالیت های این حرکت به دوری و تنفر بین مردم و علماء و دین ایجاد می شود. و کسانی که امروز به اصطلاح تشکیل می شوند نه از مصادر دین و شریعت خبر دارند نه از عقیده صحیح اسلامی و همین امر باعث فروریختن کلی دین و عقیده ی فرد نیز می شود.
دانایان دین و آشنایان به حقایق و عالمان به کتاب، در برابر خالق و خلق رسالت دارند. این میثاقی است که خداوند در وهله ی نخست از پیامبرش صگرفته و در مرحله ی بعد از تمامی عالمان و آگاهان به حقایق امور[11]. در غیر این صورت اگر این به دست غیر عالمان بیفتد ضرب المثل مشهور متحقق می شود که خفته را خفته کی کند بیدار؟
البته غالب انسان ها وقتی نام مسئولیّت بر سر کاری می آید از آن فراری می شوند، برای همین خداوند گروهی را از میان خود مردم موظف می داند که سفر کنند به سوی دیگر عالمان و از آنها نادانسته ها را یاد گرفته و به خاندان و اقوام خویش بیاموزند. در قرآن آمده است: «شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند. چرا از هر گروهى از آنان، طایفهاى کوچ نمىکند تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند[12].»
در این آیه نکاتی نهفته که لازم است تأمّل و توجه بیشتری در مورد آنها صورت گیرد:
- أ) هجرت برای یادگیری علوم و مسائلی که انسان برای رشد و تعالیش بدان نیازمند است، در ردیف هجرت برای جهاد در راه خدا قرار گرفته است؛ یعنی جهاد با جهل همانند جهاد با دشمن، بر تمامی مسلمانان واجب است. اما به این معنی نیست که جهاد از دوش آنها رفع شود.
- ب) مقصود از تفقه در دین یادگیری احکام عملی و علم فقه تنها نیست؛ بلکه فقه و فقاهت به معنى فهم است که از روى دقت و تأمّل صورت بگیرد و چون در رابطه با امور دینى ذکر شود، شامل یادگیری حقایق و معارف دینى از اصول و فروع اسلامى می شود. نه این که چند کلمه را طوطی وار فراگرفتن و تکرار آن.
- ج) کسانی که برای یادگیری علوم دینی گمارده می شوند، از طبقه و نژاد خاصى نیستند؛ بلکه همه از درون جامعه اسلامى برخاستهاند.
- د) گروهی که کسب دانش نمودند، در جایى نمى مانند تا مردم نزد آنان آیند؛ بلکه خود به میان مردم مى روند و هشدارشان مىدهند و این همان وظیفه ی عالمان برای ارشاد جاهلان می باشد نه جاهلان بر جاهلان و یا جاهلان بر عالمان.
صاحب تفسير جلالين در ذيل آيه 104 سوره آل عمران مي فرمايد: آنچه ذكر گرديده فرض كفايه است و برهمه امت لازم نيست و براي شخص مانند عوام و جاهل مناسب و درست نيست.
ظاهر است كه اين امر از حضرات شناخته مي شود كه با وجود علم به معروف و منكر و آگاهي از قرآن و سنت با هوش و موقع شناس باشند اگر چنين نباشد ممكن است جاهل معروف را منكر و منكر را معروف پندارد و بجاي اصلاح نظام عامه را بر هم زدند و يا بغرض اصلاح منكر چنان روشي اختيار كند كه بيشتر موجب حدوث منكرات گردد، شايد از اين جهت است كه در ميان مسلمانان جماعت خاص به اين منصب مامور گرديده اند يعني كسانيكه بهر نوع دعوت الي الخير و امر بالمعروف و نهي از منكر اهليت داشته باشند. تفسير كابلي، دوره يك جلدي ص 77، سوره آل عمران، آيه 104
يعني امر به معروف به اين امر استوار است كه شخصي معروف و منكر را مطابق به شريعت تشخيص دهد و چنان نباشد كه در اثر عدم آگاهي از معروف منع نموده به منكر امر نمايد، زيرا در اين صورت بجاي اصلاح، فساد ترويج مي يابد لذا كسانيكه هنوز خود از معروف و منكر آگاهي ندارند وظيفه دارند كه اولاً خود معروف و منكر شرعي را در يابند آنگاه مطابق به آن وظيفه خدمت امر به معروف و نهي از منكر را انجام دهند زيرا بدون اطلاع و آگاهي از آن اقدام به انجام اين وظيفه جائز نيست چنانكه در عصر حاضر بسياري از اشخاص جاهل و ناآگاه كه از ريزه كاريهاي شريعت و از قرآن و حديث اطلاع كافي ندارند به موعظه و سخنراني اقدام مي كنند و سخنان اشتباه كه از هر كس و ناكس شنيده اند مطرح مي كنند و به امر و نهي مي پردازند كه به جنگ وجدان منجر مي گردد و بجاي اصلاح سبب مهلكه و جنگ و فتنه مي شود و از شرايط مهم امر به معروف نيز يكي اين است كه براي شخص نبايد خطر و ضرر جبران ناپذير به دنبال داشته باشد. تفسير معارف القرآن جلد 3، 162 – سوره آل عمران آيه 104
و صاحب تفسير روح البيان در ذيل اين چنين مي فرمايد: كه تبليغ و امر معروف از امور مهم در دين است كه بايد علماء آنرا انجام بدهند زيرا كه ايشان به احكام الهي و مراتب امر معروف و كيفيت اقامت آن آگاهي دارند، نه جاهل زيرا كه او گاهي از معروف نهي مي كند و به منكر امر مي كند.
در تفسير مظهري ذيل اين آيه چنين بيان گرديده است، امر به معروف و نهي از منكر از جمله فروض كفايه است و براي انجام دهنده آن علم شرط است.
در فتاوي عالمگيري ج 5 ص 353 چنين نوشته شده: امر به معروف احتياج به پنج شرط دارد كه اول آن علم است زيرا كه جاهل امر به معروف را نمي داند.
در پيرامون اين قضيه واقعه از حضرت علي (كرم الله وجهه) نيز نقل فرموده است كه يك مرتبه ايشان به مسجد تشريف آوردند و ملاحظه فرمودند كه در آنجا كسي به موعظه پرداخته است آن جناب از مردم پرسيد كه اين شخص چه ميكند عرض كردند كه موعظه مي كند، فرمود: خير اين موعظه نمي گويد بلكه ميخواهد بگويد من فلان بن فلان هستم مرا بشناسيد، سپس او را پيش خود طلبيد و از او پرسيد كه آيا با احكام ناسخ و منسوخ قرآن و حديث آشنا هستي؟ او جواب داد كه خير، من آنها را نمي دانم. حضرت علي (رض) فرمود كه از مسجد ما بيرون برو و ديگر اينجا وعظ نگو. تفسير معارف القرآن، ج1، 315 سوره بقره، آيه 106
رد جماعت تبلیغی از قول علامه مفتی محمد تقی عثمانی، مفتی اعظم جهان اسلام
مفتی صاحب عثمانی میفرماید که:
1- یک شخص از من سوال نمود که در کتابهای تبلیغی ها و از اقوال بزرگان آنها نقل می کردند که گروه جماعت تبلیغی بر ضد جهاداند اما من باور نمی کردم تا زمانیکه کتابهای آنان را مطالعه نکردم اما یک وقت مکتوب از طرف یک عالم بزرگ اهل تبلیغ بدستم رسید و در آن نوشته بود که در عصر حاضر فکر جهان کردن و یا مردم را به طرف جهاد دعوت کردن بی اساس بوده تنها و تنها امروز جهاد بدعوت منحصر بوده است و بعد از این من هم قبول کردم که این قسم سخنان راست است من هم برایش به ذریعه مکتوب نوشته کردم که این فکر غلط است و انحراف.
و باید تمام اهل تبلیغ فکر جدید اختیار کنند و تمام اهل تبلیغ را خبر سازید که در اصل جهاد مقصود اصلی جهاد است و بس و جماعت تبلیغ این قول را محکم گرفته است که جهاد وقتی با یک قوم و یک مملکت جایز می باشد که آنها از تبلیغ مانع گردد و اگر از تبلیغ مانع نگردند پس همراه ایشان جهاد کردن جایز نیست زیرا اصل دعوت دین است نه جهاد:
ابتدا این عقیده یعنی (انکار از جهاد) در اصل دعوتی تبلیغی ها بطور مخفی بود و به گذشت زمان علنی شد و در عصر حاضر رساله ها و کتاب هایی نوشته شده است؛ و اصلاً این ها به معنی جهاد آگاه نشده اند و این اقوال شان که مقصد از جهاد تبلیغ است بسیار خطرناک است!
2- برخی از اهل تبلیغ در اقوال غلط خود گفته اند که در این عصر به هر فرد جامعه تبلیغ فرض است و این را هم افزوده اند که اگر شما در دنیا دعوت ندهید در آخرت کفار گریبان شما را گرفته و مسلمانان را ملامت می کنند؛ حالانکه این قسم تبلیغ فرض نبوده و این قول اهل تبلیغ بالکل بی اساس بوده و کاملاً غلط است.
3- گروه تبلیغی بر بعضی جاها از خود فتوی داده و یا فتوی را از آن عده علمایی می گیرند که در جماعت تبلیغ شامل باشد و اگر در جماعت شامل نباشد فتوا دادن آنرا صحیح نمی شمارند و همچنان امیران تبلیغی ها از خود در بعضی جاها فیصله های غلط می کنند و تبلیغ را به همین شیوه خاص که دارند یعنی (که بستره در پشت کرده و کوچه به کوچه و در به در می گردند) فرض عین می گویند، و زنان خود را به خانه های نامحرمان به تبلیغ روان می کنند که شبها نیز در آنجا می مانند و این در شریعت جایز نیست، خلاصه اینکه این گروه در بسیار غلط فهمی و به عقیده و فکر غلط روان هستند، این اشخاص در راه باطل بوده و راه بطلان را پیش گرفته است. ای مسلمانان از این گروه بترسید و خودداری کنید از این گروه!
نوت: عقاید فاسده این گروه و جاسوسان انگلیس را کتاب هدیة المهدیین، رسائل المسائل، عقیده مذهب حنفی، القول البلیغ فی التحذیر عن جماعة التبلیغ، کشف الشبهه عن جماعة التبلیغیه وو دیگر کتب معتبر اهل سنت والجماعت نیز بخوبی بیان کرده است.
برای معلومات بیشتر رجوع کنید به کتاب تقریر ترمذی، تالیف حضرت مولانا مفتی محمد تقی عثمانی (حفظه الله) مفتی اعظم پاکستان، جلد دوم، صفحه 388 الی صفحه 400
شیوه های ارشاد
برای آگاهی دادن به مخاطبی که نمی داند در مسیر غلط گام برمی دارد می توان از آیات و روایات و با مراجعه به سخنان بزرگان راه ها و شیوه های مختلفی را ارائه نمود که در ذیل به برخی از این روش ها اشاره می شود:
- اول:) دعوت عملی به نیکی: تاثیر عمیق "دعوت عملى" از اینجا سرچشمه مىگیرد که هرگاه شنونده بداند، گوینده از دل سخن مىگوید و به گفته ی خویش صد درصد باور دارد، گوش جان خود را به روى سخنانش مىگشاید و سخن که از دل برخیزد بر دل مىنشیند و در جان اثر مىگذارد و بهترین نشانه ایمان گوینده به سخنش این است که خود قبل از دیگران عمل کند. چنانچه بزرگان گفته اند «مردم را به غیر از زبانتان یعنی (با عملتان) دعوت به (راه راست) کنید تا سعى و کوشش و درستى و خویشتندارى را از شما مشاهده کنند».
- دوم:) بیانی ساده و رسا: ساده ترین روش در موعظه و تبلیغ، گوشزد کردن آنچه که او نمی داند با بیانی ساده و بی پیرایه است. در ارشاد هدف این است که شخص شنونده متوجه اشتباه و خطای خویش گردد. اگر شخص ارشادکننده طوری صحبت کند که اصلا او متوجه گفته هایش نشود، نتیجه این می شود که این همه تلاش برای ارشاد، تلاش برای هیچ بوده است.
- سوم:) آموزش غیرمستقیم: امام حسن و امام حسین رضی الله عنهم در ایام کودکی بر پیرمردى گذشتند که مشغول وضو گرفتن بود، ولى وضو را درست انجام نمی داد. آن دو بزرگوار (براى این که آن پیرمرد را آگاه نمایند) به آن پیرمرد گفتند: ما دو نفر وضو می گیریم و شما قضاوت کنید که کدامیک از ما بهتر وضو می گیرد. وقتى وضو گرفتند به وى گفتند: وضوی کدام یک از ما نیکوتر بود؟ گفت: شما هر دو خوب وضو گرفتید، ولى این پیرمرد وضویش صحیح نبود. اکنون وضوگرفتن را از شما آموختم.
- چهارم:) یادآوری: در برخی موارد، در مسیر اشتباه گام برداشتن نه به خاطر ندانستن است، بلکه بخاطر غفلت و فراموشی است. در چنین مواردی یادآوری آنچه که فراموش شده، بهترین شیوه برای هدایت و ارشاد است. خداوند متعال به رسول اکرم صچنین می فرماید: «و پیوسته تذکر ده، زیرا تذکر مؤمنان را سود مىبخشد[13].
روش های دیگری نیز می توان به این موارد افزود که با تفاوت شرایط زمان و مکان کاربرد بهتری دارند؛ اما برشمردن همه ی آنها از حوصله ی این نوشته خارج است.
ویژگی های مبلغ
آراستگی به اخلاق انسانی و زدودن خوی های زشت، وظیفه ی همگان است. اما چنان که بیان شد، کسی که دیگران را به نیکی ها، خوش خلقی ها، راستی ها و دوری از کژی ها و ناراستی ها فرامی خواند، بدین سبب که تا خود به این امور باور نداشته باشد توصیه هایش در دیگران چندان اثری نخواهد داشت، باید سرلوحه ی دیگران در این مسیر باشد. یکی از اعتراضاتی که بر پیروان و امیران جماعت تبلیغ این است که آنها دیگران را به امر دین دعوت می کنند در حالی که خود از آن غافل اند، بعنوان مثال: به علت دور بودن پدر به مدت چندین ماه از خانه، در تربیت فرزندان کوتاهی صورت می گیرد، بنابراین فرزندان تبلیغی ها به انحراف کشیده می شوند.
از سوی دیگر مهمترین عامل جذب و تأثیرگذاری اخلاق است. اخلاق نیک آدمی زمینه ی گرایش مردم را فراهم می آورد؛ چنان که اخلاق زشت، موجب نفرت و فرار مردم از او می گردد. پس به عنوان زیربنای شخصیت ارشادکننده، اخلاق نخستین ضرورت است. از جمله خصوصیات اخلاقی و دیگر مسائلی که اطلاع از آنها برای شخص راهنما ضروری است می توان به این موارد اشاره داشت:
- أ) حس انسان دوستی:
نخستین خصلتی که باید در وجود شخص ارشادکننده نهادینه شود، حس انسان دوستی و شور و سوز اصلاح و هدایت نوع انسان است. وجود این حس در فطرت آدمی است که وقتی می بیند تشنه کامان حقیقت از بیراهه می روند، او را وامی دارد تا به هدایت و ارشاد آنها بپردازد. نمونه ی آشکار این حرکت وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام صاست. خداوند خطاب به رسول گرامیش ص می فرماید: «گویى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر این که آنها ایمان نمىآورند.
عشق به هدایت انسان ها در وجود نازنین رسولخدا ص چنان موج می زد که نمی توانستند جهالت و نادانی برخی را ببیند و از کنارشان عبور کند.
- ب) شهامت حق گویی:
ترس، زبونی و سستی در اظهار حق، از گناهان بزرگی است که شاید جبران ناپذیر باشد. اگر انسان با آزادگی و شجاعت کامل مراقب خود نباشد، ممکن است حقیقت را فدای مصلحت موهومی کند که در ذهنش رسوخ کرده و یا محیط خاصی را پدید آورده است. اگر چنین فضایی برای ارشادکننده پیش آید، باید با استمداد از نیروی لایزال الهی، بر تخیلات خویش غلبه نماید و جوّ کاذب را بشکند و به روش پیامبران بنگرد که چگونه اندیشه های نو و صد درصد متضاد با تفکر محیط را عرضه می کردند و از هیچ چیز نمی هراسیدند در حالیکه تبلیغیان امروزی فقط امر به معروف می کنند و نهی از منکر را بخاطر بعضی مصلحت های موهومی ترک می کنند که این نقصان در امر ارشاد است و خلاف روش انبیاء و دعوتگران دین.
- ج) رفق و مدارا با مردم:
درجه ی فهم و باور مردم متفاوت است و بسیاری از مسائل برایشان حل شده نیست؛ شاید بیایند و از دعوتگر دین پرسان کنند و در صورت قناعت نکردن شک و تردید در بین آنها بوجود بیاید در چنین حالتی است که شخص دعوتگرعالم و فرهیخته باشد و با بردباری و مدارا پاسخ گوید و بکوشد که با توضیح و بیانات گوناگون، موضوع را برای مردم روشن کند. از هیچ نوع سوال و مطلبی نرنجد، قیافه درهم نکشد، پرسنده را رد و طرد نکند و از تکفیر و تفسیق بپرهیزد. آیات ابتدای سوره عبس یادآور همین نکته می باشد.
- د) بذل علم با جان و دل:
آنجا که نیاز به بیان است تا انسان غیر عالم آگاه شود تا رهروی در چاه نیفتد، تا مرده دلی به حیات قلبی رسد تا سرگردانی به چشمه ی یقین دست یابد، در این گونه موارد دم فرو بستن و کتمان علم و بیان نکردن حق، خیانت است چه برسد بر این که دعوتگر خود جاهل باشد!
بزرگان فرموده اند که اگر عالمان، سرگردانی را ببینند و راهنمایی اش نکنند یا مرده ای را ببینند و او را زنده نکنند و نصیحت و خیرخواهی را کتمان کنند، اینان خائن اند.
هـ) شناخت مخاطب:
کسی که در مسند موعظه و ارشاد قرار دارد، باید توجه داشته باشد که با چه کسی گفتگو می کند. فهم هر فرد بسته به سنّ، جنسیّت و میزان علم و فهم، متفاوت خواهد بود و موضوعی که برای دیگران تبلیغ می شود باید عالمانه و نظر به استعداد مخاطبین باشد نه این که طوطی وار مطلب تکراری و روشن را به نوبت آن قدر بیان کنند که مردم از آنها نفرت پیدا کند.
روش ارشاد نوجوان و جوان با شیوه ی ارشاد افراد میان سال و کهن سال بسیار متفاوت است. گاهی فردی هنگام آموزش دیگران مطالبی را در حدّ آگاهی خود بیان می کند و از اصطلاحات و عبارات علمی بهره می گیرد، در صورتی که بسیاری از آن اصطلاحات برای اکثر افراد قابل پذیرش و فهم نیست.
رسول خدا ص این روش را شیوه ی پیامبران در ارشاد دیگران معرفی می نمایند: «ما گروه پيامبران دستور داريم كه با مردم در خور عقلشان سخن بگوئيم.
برای دستیابی به نتیجه ی مطلوب، باید مطالب را در حد فهم افراد ساده و روشن بیان نمود.
- و) توجه به شرایط زمان و مکان:
مکان های مبارکی همچون مساجد و زیارتگاه ها، بهترین و مناسب ترین مکان ها برای آموزش مسائل دینی است؛ البته باید دانست که آموزش این مسائل منحصر به چنین مکان هایی نیست؛ بلکه مراکز آموزشی چون مدارس، پوهنتون ها و ... نیز زمینه ی مناسبی برای سخن گفتن در این باره را دارند.
زمان نیز به مانند مکان دارای اهمیت بسزایی در پذیرش راهنمایی های دیگران است. پند و اندرز دیگران هنگام گرسنگی، تشنگی، خستگی، بی حوصلگی و هیجان نه تنها مفید نیست بلکه تأثیرات منفی نیز دربردارد. ایام ماه رمضان، مجالس علمی و حضور علماء ربانی و دعوتگر از بهترین مواقع راهنمایی دیگران است.
امروز جامعه ما به جای حرکت خشک دعوتی و رفتن به تشکیل و بستن بار و بستره و ترک خانه و کاشانه، در حال نارضایتی والدین و ترک نفقه و تربیت اولاد، نیاز به برنامه ریزی های منظم و حل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی دارد.
ترک خانه و خانواده برای رسیدن به هدف نامعلوم و واهی، جز به افزودن به مشکلات جامعه نتیجه و دست آورد دیگری نخواهد داشت. از سوی دیگر ایجاد تفرقه و نفاق در جامعه اسلامی یکی از نتایج سوء ایجاد، تقویت و عملکرد حرکت جماعت تبلیغ است. چنانچه اکثریت مردم شاهد هستند که چقدر مشکلات و کشمکش ها در مساجد شهر و اطراف بخاطر اصرار بیش از حد افراد جماعت تبلیغ بوجود آمده است!
در اخیر:
مشکل عمده دیگر این است که بعضی از علماء، مدارس دینی و شخصیت ها نیز از این حرکت نامیمون حمایت می کنند، دلیل آن چه می تواند باشد؟
دلیل آن استفاده از حضور انبوهی از انسان های فاقد بصیرت علمی، اعتقادی و خط مشی درست در جهت اهداف خاص است.
طبیعتاً انسان هایی که از عقیده و شریعت چیزی ندانند می توانند به آسانی به مسیرهای مختلف جهت دهی شوند. حالا سوالی که مطرح می شود این است که این شخصیت ها و مراکز چه استفاده ای می توانند از این توده ببرند؟
جواب این سوال نیاز به شرح مفصل دارد که می شود به دو بُعد اقتصادی و سیاسی اشاره کرد.
سرشماری و تکمیلی نصاب با این افراد فاقد هویت مشخص ولی در عین حال – از روی ادعا - وابسته به مکتب فکری از بُعد اقتصادی می تواند برای بعضی از مراکز منبع سرشار درآمد و جلب کمک باشد.
از سوی دیگر از بُعد سیاسی نیز می تواند بعنوان سیاهی لشکر به کار آیند؛ در صورت مطرح نبودن این دو بُعد، اگر این ها مورد تایید این افراد باشد می تواند دلالت بر بی خبری آنان از عقیده و عمل آن ها شود که این خود یک جرم است.
و اگر با وجود آگاهی از عقاید جبری، ترک نهی از منکر، انکار جهاد، ترک تقلید و ایجاد تفرقه و ... آنها باز هم مورد تایید آنان باشد، خود این افراد در این جرم و فتنه نابخشودنی شریک هستند و تعاون و همکاری نیز در آن دارند.
خداوند من و شما را عقیده سالم اهل سنت والجماعت عنایت فرماید و از فتنه های آخر زمان در امان نگه دارد. التماس دعا
عبدالهادی شمس
بهار 1395
منابع و مآخذ:
تفسیر معارف القرآن، مفتی شفیع عثمانی
تفسیر کابلی، مولانا محمود الحسن دیوبندی
تفسیر جلالین، شیخ محمود الحسن
تفسیر نور، خرم دل
فتاوی عالمگیری
تقریر ترمذی، مفتی محمد تقی عثمانی /
اصول الدعوه، عبدالکریم زیدان
تزکیه و احسان، ابوالحسن ندوی
نقاط قوت و ضعف فعالیت های جمعی، دکتر عبدالوهاب دیلمی
در محور ارشاد، علامه محمد فتح الله گولن
عقیده مذهب حنفی، مفتی احمد نوری ضیایی
اصول دعوت اسلام، حکیم الاسلام مولانا قاری محمد طیب
درآمدی بر علم دعوت، دکتر محمد ابوالفتح البیانونی
فقه الدعوه الی الله، الدکتور علی عبدالحلیم محمود
[1]. (مسعود، 2000 الف ص3ـ31؛ گابوریو، ص121ـ 138؛ نیز رجوع کنید به مندویل، ص16).
[2]. (عزیز احمد، ص15ـ 16؛ موثقی، ص192ـ 193)
[3]. عزیز احمد، ص20
[4]. ندوی، ص249ـ250
[5]. متکاف، 1996
[6]. حافظ نیا، ص229ـ 230
[7]. امیر علی، ص5ـ7
[8]. قادری، ص105ـ 111
[9]. همان، ص110پ
[10] . دکتر علی عبدالحلیم محمود، فقه الدعوه، صفحه 8
[11] . سوره آل عمران، 187
[12] . سوره توبه، 122
[13] . سوره ذاریات، 55