تاریخ اندیشهها مملو از گسستها و چرخشهای نظری و عملیای است که بین پیروان و پیشوایان، و بین صاحبان و مؤسسان مکاتب به نسبت مقلدان و مفسرانشان رخ داده است. اما یکی از این گسستهای جالب و عجیب، رخدادی است که برای ابن تیمیه بلافاصله پس از مرگش رخ داد.
ابن تیمیه بخش وسیعی از عمرش را صرف سخن گفتن و نوشتن و مناظره کردن بر سر مسائلی چون توسل به اموات، استغاثه، تبرک و... کرد و بر سر این مسائل گرفتار اضطهادات بسیاری شد. برای مثال او در آثارش بکرات بیان کرده که حضور زنان در تشییع جنازهی اموات، ناپسند و مکروه است: «خروج زنان در تشییع جنازه، مورد نهی است خاصه اگر زنان ناله سر دهند یا بر گونههایشان بزنند و صدایشان را بلند کنند»[1].
اما جالب است که گزارش مورخان مشهور عصر مملوکی از مراسم تشییع جنازهی ابن تیمیه و حضور انبوه دوستداران و شیفتگان وی، بر گسستی بنیادین بین ابن تیمیه و خیل مریدانش حتی در زمانهی خود وی ـ و نه سالها یا قرنها پس از او ـ دلالت دارد. ابن کثیر دمشقی از استاد خود، شیخ عَلَمالدین البِرزالي (739هـ) نقل میکند که ابن تیمیه در حالی درگذشت که در قلعهی دمشق محبوس بود:
«و جمع بسیاری کنار قلعه حاضر شدند و به آنها اجازه داده شد که داخل شوند و گروهی از مردم قبل از غسل [ابن تیمیه]، کنار جنازه نشستند و قرآن خواندند و به رؤیت و بوسیدن جنازه تبرک جستند و سپس برگشتند. سپس گروهی از زنان آمدند و همین کار را کردند و برگشتند... جنازه حول و حوش ساعت4 حاضر شد و در مسجد جامع [اموی دمشق] قرار گرفت... پس از نماز ظهر در جامع اموی بر او نماز خوانده شد و اجتماع مردم دوچندان شد. سپس جمعیت به قدری زیاد شد که صحنها و کوچهها و بازارها بر مردم تنگ آمد...و صداهای گریه و شیون و ندای ترحم و ثنا بر او و دعا برای وی بالا گرفت و مردم دستارها و عمامهها و لباسهایشان را بر جنازه میانداختند و کفشها و قباقیب[= نوعی کفش چوبی] بود که از پای مردم در میآمد و دستارها و عمامهها بود که میافتاد اما مردم به سبب توجه به جنازه، متوجه این امور نبودند... و زنان بسیاری در تشییع جنازه حاضر شدند به طوری که پانزده هزار نفر تخمین زده شدهاند... و اما تعداد مردان را از شصت هزار تا صد هزار تا بیشتر و حتی دویست هزار نفر تخمین زدهاند و تمام آب باقیماندهی غسل او را نوشیدند و گروهی باقیماندهی سدر غسل او را میان خود قسمت کردند. بابت رشتهای که برای دفع پشه در گردن ابن تیمیه بود و حاوی جیوه بود ۱۵۰درهم پرداخت شد و گفته شده کلاهی که بر سر او بود ۵۰۰درهم فروخته شد. و هنگام تشییع جنازهی وی گریه و زاری بسیاری سر داده شد... و مردم تا ایام بسیاری همچنان روز و شب بر سر قبر او میرفتند و آنجا شب را صبح، و صبح را شب میکردند»[2].
ـــــــــــــــــ
ارجاعات:
[1]. «وخروج النساء في الجنائز منهي عنه، لا سيما إذا كان النساء يَنُحْنَ أو يَضْرِبن خدودَهن ويرفعن أصواتَهن»(ابن تیمیة، جامع المسائل، 4/147). نیز نک: ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، 24/354
[2]. ابن کثیر، البدایة والنهایة، 14/156،157، دار إحياء التراث العربي
✍️عدنان فلّاحی
https://t.me/AdnanFallahi