برعکس شمار زیادی از اهل حدیث، با وجود اینکه امام ابوحنیفه مورد هجوم مخالفان و توطئهی حسودان خود قرار میگرفت، اما همیشه زبان خود را حفظ میکرد و هیچگاه کسی را به بدی نمیگفت. ابو عبدالله صیمری و حافظ ابن عبد البر صریحاً نوشتهاند که امام ابوحنیفه مورد حسد قرار گرفت و بخشی از طعنهای اهل حدیث ناشی از حسادت آنان است. امام ابن دکین میگوید: «ابوحنیفه بسیار محتاط بود و فقط در پاسخ به سوالات سخن میگفت، هیچگاه در اموری که به او مربوط نمیشد، دخالت نمیکرد و به آنها گوش نمیداد.» به این ویژگی شخصیتی او حتی مخالفان وی از جمله سُفیان ثوری نیز اعتراف کردهاند. عبدالله بن مبارک نقل میکند که به سُفیان ثوری گفتم: «ای ابا عبدالله، چقدر ابوحنیفه از غیبت دور است! هرگز او را نشنیدم که از دشمنی غیبت کند.» سُفیان ثوری پاسخ داد: «او بهخدا، او عاقلتر از آن است که حسناتش را با چیزی که آنها را از بین ببرد، آلوده کند.» پیروی از یک شخصیت و امام تنها از آرای فکری او نیست، بلکه بُعد اخلاقی او نیز مهم است. محدثین یکی از شرایط پذیرش روایت از راوی را عادل بودن و عاری بودن از ابتذال اخلاقی و شخصیتی میدانند که آن را «خوارم المروة» تعبیر میکنند؛ اما متأسفانه بخش بزرگی از پیروان شخصیتهای علمی تاریخی با بیرویی تمام به بدزبانی و بداخلاقی روی میآورند. چیزی که سابقاً یکی از موانع پذیرش روایت و سخن دانسته میشد، امروزه یکی از ویژگیهای خوب شمرده میشود. کسی که دشنام ندهد، فکر میکنند غیرت دینی ندارد. کسی که بدزبان نباشد، حرف و سخن او شنیده نمیشود. البته این بدزبانی اکنون گسترده شده و در شبکههای اجتماعی، یک دشنام میتواند فردی بیمعنی و درونخالی را به شخصیتهای محبوب تبدیل کند. ضمره بن ربیعه میگوید: «همه اتفاقنظر دارند که امام ابوحنیفه زبانش راست و درست بود و هیچگاه کسی را به بدی یاد نمیکرد.» روایت شده است که یزید بن کمیت میگوید: «مردی در حال مناظره به ابوحنیفه گفت: ای مبتدع، ای زندیق! امام ابوحنیفه پاسخ داد: خداوند تو را بیامرزد، خدا میداند که من از آنچه گفتی برعکس عمل کردهام، و میداند که من هیچگاه چیزی را شریک در عبادتم نکردهام، من تنها امیدوارم که او مرا ببخشد و از عذاب او میترسم.» رحم الله أبا حنیفة.